فايل ماركت

دانلود مباني نظري و پيشينه پژوهش ,فصل دوم مباني نظري و پيشينه پژوهش ,نمونه سوالات آزمون استخدامي اموزش و پرورش تفكيك رسته ها,دانلود پاورپوينت,طرح توجيحي با لينك مستقيم

دريافت انلاين مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع كمال گرايي

۲۷ بازديد

مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع كمال گرايي

برچسب ها : مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع كمال گرايي , مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع كمال گرايي , مباني نظري پژوهش , پيشينه پژوهش , فصل دوم پايان نامه

 

در 19 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع كمال گرايي

 

2-1                      كمال گرايي

در اين بخش از اين فصل به كمال گرايي، تعاريف كمال گرايي و ديدگاه ههاي مطرح در زمينه كمال گرايي مي پردازيم.

2-2-1           تعاريف كمال گرايي

كمال گرايي كه از اوايل قرن بيستم مفهوم مورد علاقه روان شناسان بوده عبارت است از: «گرايش افراطي به بي عيب و نقص بودن، كوچك ترين اشتباه خود را گناه نابخشودني دانستن و مضطربانه در انتظار پيامدهاي شكست نشستن»(سامي، 1392).

كمال گرايي به وسيله برنز در سال 1980 به اين صورت تعريف شده است: كمال گرايان كساني هستند كه استانداردهاي بالا و غير قابل دسترس را براي خود وضع مي كنند، اين گونه افراد تحت فشار زياد قرار دارند و به طور دائم به سمت اهداف غير ممكن به پيش مي روند و ارزش خود را براساس كارايي، كمال و پيشرفت اندازه گيري مي كنند (به نقل از تقدس، 1390).

هويت و فلت (1991) معتقدند كه «كمال گرايي يعني گرايش فرد به داشتن مجموعه اي از معيارهاي بالا و افراطي و تمركز به شكست ها و نقش عملكرد». شافران[1]، كوپر[2] و فيربرن[3] (2002) كمال گرايي باليني را  اين گونه تعريف كرده اند: «وابستگي مفرطي خود ارزيابي به  تعقيب معيارهاي آمرانه شخصي و خود تحميل شده، حداقل در يك حوزه برجسته برخلاف پيام هاي منفي آن».

2-2-2           مباني نظري و تاريخي كمال گرايي

مي توان گفت كه كما گرايي قدمتي به  طول يك قرن دارد. و اولين كساني كه به كمال گرايي به عنوان يك موضوع مهم رفتار انسان توجه داشتند فيلسوفان و حكيمان بودند يكي از آنها ژانت (1898) بود كه در مورد ايده ها و عقايد تثبيت شده داشتند ويژگي اصلي آنها سخت گيري و دقت بيش از حد بود، از ديگر فيلسوفان قديمي ايبكتوس (1897) و دوبيز (1907) بودند كه بر نگرش افراد كه گاهي اين عقايد و نگرش هاي سخت گيرانه مي باشد و منجر به كمال گرايي انسان مي شود توجه داشتند (به نقل از اگان، 2005).

الف) زيگموند فرويد

فرويد بنيانگذار مكتب روان كاوي معتقد است كه كمال گرايي و وسواس فكري و عملي ناشي از تثبيت در مرحله مقعدي زندگي كودك حدودا از 18 ماهگي شروع مي شود و براي كودك، مقعد، نگهداري و دفع ادرار و مدفوع منبع لذت است

 


[1] Shafran,R

[2] Cooper,Z

[3]Fairburn , C. G

 

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

برچسب ها : مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع كمال گرايي , مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع كمال گرايي , مباني نظري پژوهش , پيشينه پژوهش , فصل دوم پايان نامه

مباني نظري و پيشينه پژوهش صميميت زناشويي ( فصل دوم پايان نامه )

۲۳ بازديد

مباني نظري و پيشينه پژوهش صميميت زناشويي ( فصل دوم پايان نامه )


برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش صميميت زناشويي , مباني نظري و پيشينه پژوهش صميميت زناشويي , پژوهش صميميت زناشويي , فصل دوم پايان نامه صميميت زناشويي

در 12 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع صميميت زناشويي:

2-1.      صميميت زناشويي

2-2-1.   مفهوم صميميت

صميميت به عنوان توانايي ارتباط با ديگران با حفظ فرديت تعريف مي شود. اينگونه تعاريف مبتني بر خويشتن حاكي از آن است كه فرد به درجه اي از رشد فردي دست يابد تا بتواند با ديگران رابطه صميمانه برقرار كند. صميميت را مي توان به عنوان توانايي شناخت خود در حضور ديگران دانست كه خود آگاهي و رشد هويت، براي طرفيت قابليت شخص در جهت صميميت، بسيار ضروري است. مفهوم پردازي رايج از صميميت، سطح نزديكي همسر، به اشتراك گذاري ارزش ها و ايده ها، فعاليت هاي مشترك، روابط جنسي، شناخت از يكديگر و رفتارهاي عاطفي نظير نوازش كردن است. فردي كه ميزان صميميت بالاتري را تجربه مي كند قادر است خود را به شيوه مطلوب تري در روابط عرضه كند و نيازهاي خود را به شكل موثرتري به شريك و همسر خود ابراز كند. رضايت زناشويي مي تواند در زوج هايي كه ميزان صميميت بالاتري دارند، بيشتر باشد يا به عبارتي، زوج هايي كه صميميت بااتري دارند، بيشتر باشد يا به عبارتي، زوج هايي كه صميميت بالاتري دارند ممكن است قابليت بيشتري در مواجهه با مشكلات و تغييرات مربوط به رابطه خود، داشته باشند و در نتيجه رضايت زناشويي بالاتري را تجربه كنند (پاتريك ، سلز ، گيوردانو ، فولراد ، 2007).

بنابراين، صميميت در ازدواج با ارزش است‌ زيرا‌ تعهد‌ زوجين به اثبات رابطه را محكم مي‌كند و به‌ طور مثبتي‌ با سـازگاري رضـايت زناشويي همراه است. صميمت اغلب بعنوان يك فرآيند پويا توصيف مي‌شود. به نظر هات فيلد  (1988) صميميت شامل فرآيندي است‌ كه‌ در‌ آن افراد تلاش مي‌كنند به يكديگر نزديك شوند و شباهتها و تفاوتهايشان‌ در‌ احساسات، افكار و رفتارها را كشف كنند. به نظر اسـترنبرگ ‌ (1987) صميميت احـساساتي است كه نزديكي، تعلق‌ و تماس را ايجاد مي‌كند. اسكنارچ ‌ (1991) صميميت را‌ فرآيند‌ در‌ تماس بودن، درك خود و افشاي خود در حضور همسر مفهوم‌سازي مي‌كند. اسچافر  و اولسون ‌ (1981) صميميت‌ را فرآيند‌ و تجربه‌اي مي‌دانند كه نتيجه افشاي مسائل صميمانه و در ميان گذاشتن تجارب‌ صميمانه اسـت (به نقل از اعتمادي، 1387).

صميميت يك نزديكي، تشابه و روابط شخصي عاشقانه يا هيجاني با شخص ديگر است‌ كه‌ مستلزم‌ شناخت و درك عميق از فرد ديگر و همينطور بيان افكار و احساساتي‌ است‌ كه‌ نشانه‌ تشابه با يكديگر است. صميميت يك فـرآيند تـعاملي اسـت. محور اين فرآيند شناخت، درك، پذيرش، همدلي با احـساسات فـرد‌ ديـگر، قدرداني‌ يا پذيرش ديدگاه منحصر بفرد فرد ديگر از دنياست. صميميت يك نياز اساسي و واقعي‌ انسان‌ است، و‌ تنها يك تمايل يا آرزو نيست (باگاروزي، 2001؛ ترجمه  آتش پور و اعتمادي، 1385).

2-2-2.   نظريه‌ها و رويـكردهاي صميميت

2-2-2-1.           مدل تركيبي وارينگ

وارينگ‌ (1980،1983) صميميت همسران را بعنوان تركيبي از هفت عنصر زير تعريف مي‌كند (به نقل از اعتمادي، 1387):

محبت يا هيجان ‌: ميزاني كـه احـساسات نزديك هيجاني بوسيله همسر بيان مي‌شود. وقتي احساسات نزديك هيجاني و محبت بين همسران ابراز مي‌شود، صميميت‌ ايجاد‌ مي‌شود.

بيانگر بودن ‌و خـودافشايي ‌: ميزاني كـه افكار، عقايد، گرايشات و احساسات در درون‌ رابطه بيان مي‌شود. خودافشايي با صميميت ارتباط مثبت دارد وقتي خودافشايي در رابـطه‌ زناشويي تـسهيل مي‌شود، صميميت افزايش مي‌يابد.

تطابق ‌: ميزاني كه همسران مي‌توانند با يـكديگر‌ بـصورت‌ راحـت كار و تفريح داشته‌ باشند. تطابق صميميت را بوسيله افزايش زمـان بـا هم بودن در فعاليتهاي مشترك ايجاد مي‌كند.

همبستگي‌  و تعهد : ميزاني تعهد همسران نسبت به‌ رابطه‌ است.تعهد شـرط ضـروري‌ براي ساير ابعاد‌ صميميت‌ است،زيرا اطـمينان و اعـتماد در رابطه را تـسريع مي‌كند.

روابط جـنسي‌ : ميزاني كـه نيازهاي جنسي مبادله و ارضاء مي‌شود.ارضاء جـنسي‌ منعكس‌كننده بـيشتر با هم بودنهاي شديد است‌ كه‌ يك زوج تجربه مي‌كنند.

 

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش صميميت زناشويي , مباني نظري و پيشينه پژوهش صميميت زناشويي , پژوهش صميميت زناشويي , فصل دوم پايان نامه صميميت زناشويي

مباني نظري و پيشينه پژوهش تنظيم شناختي هيجان

۳۰ بازديد

مباني نظري و پيشينه پژوهش تنظيم شناختي هيجان

برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش تنظيم شناختي هيجان , مباني نظري و پيشينه پژوهش تنظيم شناختي هيجان

در 31 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :  فارسي وانگليسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

قسمتهايي از متن مباني نظري و پيشينه

تنظيم هيجان

مباني تنظيم هيجان

     سال ها پژوهش به وضوح بر نقش مهم هيجان ها در بسياري از جنبه هاي زندگي روزانه و همچنين تأثير آن ها در سازگاري با فشارها و بحران هاي زندگي صحه گذاشته اند. اساساً هيجان ها واكنش هاي زيست شناختي هستند كه زماني برانگيخته مي شوند كه فرد موقعيت را حاوي چالش يا فرصت هاي مهمي ارزيابي مي كند و پاسخ دهي وي را در برابر رويدادهاي محيطي عمده منسجم مي سازد (گروس و مونوز[1]، 1995).

     گروس و تامپسون[2] (2007) با استناد به پژوهش هاي مختلف پيشنهاد مي كنند كه حضور افراد در موقعيتي كه آن را مرتبط با اهداف خود مي دانند باعث برانگيختگي هيجان ها مي شود. بدين شكل كه زماني كه فرد در موقعيت مرتبط با اهداف خود قرار مي گيرد، فرايندهاي توجهي فعال شده و به دنبال آن ارزيابي صورت مي گيرد. نظريه هاي مختلف تعاريف متعددي از اين فرايندهاي ارزيابي دارند ولي به هر صورت اين فرايند باعث توليد پاسخ هاي هيجاني شده و منجر به تغييراتي در نظام تجربي، رفتاري و عصبي زيستي مي گردد.

2-3-2- تعريف تنظيم هيجان

     ريشه هاي پژوهش در اين باره به مطالعه ي دفاع هاي روانشناختي (فرويد، 1926 تا 1956)، استرس و مقابله روانشناختي (لازاروس، 1966)، نظريه دلبستگي (بالبي، 1969) و نظريه هيجان (فريجدا، 1986) باز مي گردد (به نقل از گروس و تامپسون، 2007). علي رغم توافق همگاني آشكار درباره فقدان تعريف جامعي درباره تنظيم هيجان، هنوز گوناگوني قابل توجهي در تعريف ضمني اين مفهوم مشاهده مي شود كه توسط نظريه پردازان و پژوهشگران مختلف ارائه مي شود (تامپسون، 1994). تنها توجه به اين جنبه كه تنظيم نامناسب هيجان ناسازگارانه و بالعكس، تنظيم مناسب آن سازنده است، بيش از حد ساده انگارانه به نظر مي رسد. ارزش مفهومي تنظيم هيجان اين است كه وسيله اي براي فهم اين موضوع است كه چگونه هيجان ها توجه و فعاليت را سازماندهي و كنش هاي راهبردي ديرپا يا قدرتمند را تسهيل   مي كنند تا بر مواضع فايق آيند، مسائل را حل كنند و همزمان نيز منجر به حفظ بهزيستي شوند؛ همان طور كه در عين حال ممكن است استدلال و برنامه ريزي را دچار نقص كنند، تعاملات و روابط بين فردي را بغرنج ساخته و سلامت را به مخاطره اندازند (گروس و مونوز، 1995).

     تامپسون (1994) تنظيم هيجان را چنين تعريف مي كند: تنظيم هيجان در برگيرنده فرايندهاي دروني و بيروني است كه مسئول نظارت، ارزيابي و تعديل واكنشهاي هيجاني، به خصوص اشكال شديد و زودگذر براي نيل به اهداف فردي هستند. اين تعريف دربرگيرنده چندين فرايند تنظيم هيجان است. اول، اين كه همسو با گفته هاي مسترز (1991)، تنظيم هيجان مي تواند به ابقاء و تقويت برانگيختگي هيجاني و همچنين بازداري يا آرام سازي آن منجر شود. اغلب نظريه پردازان اعتقاد دارند در فرهنگ هايي كه بازداري هيجان را تنظيم مي كنند، مهارت هاي تنظيم هيجان منجر به فرونشيني برانگيختگي هيجاني مي شوند. ...


[1].Munoz

[2].Thompson

...

2-3-3- تنظيم شناختي هيجان :

     مديريت هيجانات به منزله فرايند هاي دروني و بيروني است كه مسئوليت كنترل، ارزيابي و تفسير واكنشهاي عاطفي فرد را در مسير تحقق يافتن اهداف او بر عهده دارد و هر گونه اشكال و نقص در تنظيم هيجانات مي تواند فرد را در برابر اختلالت رواني چون اضطراب و افسردگي آسيب پذير سازد (گارنفسكي و كرايچ[1]، 2003). به اعتقاد محققان، چگونگي ارزيابي دستگاه شناختي فرد در هنگام روبه رو شدن با حادثه منفي از اهميت بالايي برخوردار است. سلامت رواني افراد ناشي از تعاملي دو طرفه ميان استفاده از انواع خاصي از راهبردهاي تنظيم شناختي هيجان ها و ارزيابي درست از موقعيت تنش زا است (گارنفسكي، بان و كرايچ[2] ، 2003). محققان نه راهبرد شناختي را در تنظيم هيجان ها معرفي كرده اند: نشخوار فكري، پذيرش، خود را مقصر دانستن، توجه مثبت مجدد، توجه متمركز بر برنامه ريزي، بازنگري و ارزيابي مجدد به صورت مثبت، تحت نظر قرار دادن، فاجعه آميز تلقي كردن و مقصر دانستن ديگران هستند (گارنفسكي، كرايچ و اسپينهاون[3]، 2001).

     در اين تحقيق اصطلاح مقابله شناختي و تنظيم شناختي هيجان به عنوان اصطلاحات جايگزين مورد استفاده قرار گرفته اند و به طور كلي هر دو مفهوم مي توانند به عنوان شيوه ي شناختي دستكاري ورود اطلاعات فراخوانده ي هيجاني شناخته شوند (گارنفسكي و همكاران، 2001). ...


[1].Garnefski&Kraaij

[2].Baan

[3].Spinhoven

...

پيشينه تحقيق:

اختلال در نظم هيجان پيش بيني كننده ي آسيب رواني فرد در آينده (آبوت، 2005) و عامل كليدي و مهمي در پيدايش افسردگي، اضطراب، حساسيت هاي بين فردي و انزواي اجتماعي، بزهكاري، خشونت و رفتار پرخاشگرانه ( بيوريگارد و همكاران، 2001) است.

     پژوهش نشان مي دهد تفاوت هاي افراد در استفاده از سبك هاي مختلف تنظيم هيجان شناختي موجب پيامد هاي عاطفي، شناختي و اجتماعي مختلفي مي شود چنان كه استفاده از سبك هاي ارزيابي مجدد مثبت با عملكردهاي ميان فردي بهتر و بهزيستي بالا ارتباط دارد (گروس و جان[1]،2003).

    در پژوهش آندرسون، ميلر، ريگر، ديل و سديكيدز،[2] 1994 ( مقصر دانستن خود) و كارور، اسچير و وين تراب،[3] 1989 (فقدان ارزيابي مجدد مثبت). در پژوهش ريان، مارتين و داهلن[4] (2005) نيز مقصر دانستن خود، نشخوار فكري، فاجعه بار تلقي كردن و ارزيابي مجدد مثبت به عنوان معتبر ترين پيش بيني كننده هاي هيجانات منفي (افسردگي، اضطراب، استرس و خشم) معرفي شده اند. يو، ماتساموتو و لي راكس[5] (2006) تنظيم هيجان ها را مهم ترين عامل پيش بيني كننده سازگاري مثبت دانسته اند.

     در همين راستا گرانفسكي، ريف، جلسمن، ترواگت و كرايچ[6]، (2007) نيز در مطالعات خود نشان دادند كه عموم افرادي كه از افسردگي رنج مي برند از استراژي هاي منفي تنظيم شناختي هيجان مانند نشخوار فكري و تلقي فاجعه آميز در رويارويي با شرايط ناگوار استفاده مي كنند. ...

...


[1].John

[2].Anderson, Miller, Riger, Dill&Sedikides

[3].Carver, Scheier&Weintraub

[4].Ryan, Martin& Eric

[5].Yoo, Matsumoto & Le Roux

[6].Garnefski, Rieffe, Jellesman, Terwogt&Kraaig,

...

 

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

 

برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش تنظيم شناختي هيجان , مباني نظري و پيشينه پژوهش تنظيم شناختي هيجان

دريافت انلاين مباني نظري مربوط به متغير عملكرد شغلي

۲۰ بازديد

مباني نظري مربوط به متغير عملكرد شغلي

برچسب ها : مباني نظري مربوط به متغير عملكرد شغلي , مباني نظري مربوط به متغير عملكرد شغلي

در 54 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع عملكرد شغلي

 

عملكرد در لغت يعني حالت يا كيفيت كاركرد. بنابراين، عملكرد سازماني يك سازه ي كلي است كه بر چگونگي انجام عمليات سازماني اشاره دارد. معروف ترين تعريف عملكرد توسط نيلي و همكاران ( 2008) ارائه شده است: (( فرايند تبيين كيفيت اثربخشي و كارايي اقدامات گذشته)). طبق اين تعريف، عملكرد به دو جزء تقسيم مي‌شود: 1) كارايي كه توصيف كنندۀ چگونگي استفاده سازمان از منابع در توليد خدمات يا محصولات است، يعني رابطه بين تركيب واقعي و مطلوب دروندادها براي توليد بروندادهاي معين؛ و 2)اثربخشي كه توصيف كننده ي درجه ي نيل به اهداف سازماني است (رهنورد ، 1387) .

در تعريفي ديگر ، بوياتزيس[1] (1982)، تعريف جالبي درباه عملكرد اثربخش ارائه نمود؛ بدين ترتيب كه عملكرد اثربخش يك شغل عبارتست از حصول نتايج خاص يا دستيابي به نتايج خاص از پيش تعيين شده براي شغل (نظير درآمد)، از طريق انجام اقداماتي خاص به طوري كه مطابق با سياست ها، رويه ها و شرايط محيط سازماني باشد.

عملكرد سازماني به چگونگي انجام مأموريت‌ها، وظايف و فعاليت‌هاي سازماني و نتايج حاصل از انجام آن‌ها اطلاق مي‌شود (حقيقي و همكاران، 1389) .

عملكرد شغلي[2]:

براي اينكه سازماني به اهدافش دسترسي پيدا كند ، كاركنان بايد كارهايشان را در سطح قابل قبولي از كارايي انجام دهند اين مسأله براي سازمان هاي دولتي كه عملكرد ضعيفشان زمينه را براي شكست در انجام خدمات عمومي‌و نيز براي شركت هاي خصوصي كه عملكرد ضعيف آنها زمينه ورشكستگي آنها را فراهم مي آورد امري حياتي و ضروري است.

از ديدگاه اجتماعي، جالبترين نكته براي سازمانها اين است كه كاركناني داشته باشند كه كارهايشان را به خوبي انجام دهند عملكرد خوب، بهره وري سازمان را بالا مي برد كه در نهايت به افزايش اقتصاد ملي منجر مي‌شود . عملكرد يك سازه تركيبي است كه بر طبق آن كاركنان موفق در مجموعه اي از رفتارها مشخص مي‌شود بنابراين عملكرد شغلي يك ملاك چندگانه و گسترده است كه در آن مجموع رفتارهايي كه به دقت تعريف شده اند براي بيان آن مورد استفاده قرار مي‌گيرد(اسپكتور [3]، 2000) .

همچنين باور بر اين است كه عملكرد شغلي يك سازۀ تركيبي است كه بر پايۀ آن كاركنان موفق از كاركنان ناموفق از طريق مجموعه اي از ملاكهاي مشخص ، قابل شناسايي هستند ( آستين و ويلائوا[4] ، 1992 ؛ استوارت[5] ، 1998 ؛ به نقل از شكركن و همكاران ، 1380 ).

چارچوب هاي عملكرد شغلي:

مردم زماني مي‌توانند كارهايشان را به خوبي انجام دهند كه توانائي و انگيزه لازم را داشته باشند . شرايط سازماني مي‌تواند اين ويژگي شخصي را افزايش دهد و يا با ايجاد موانع و گرفتاري ها، عملكرد شغلي مطلوب را پائين آورد. اين سه متغير، توانائي، انگيزش و موانع در شكل زير ارائه شده اند (به نقل از اسپكتور،2000) .

موانع

توانايي

عملكرد شغلي

 

انگيزش

شكل فوق نشان مي‌دهد كه عملكرد خوب نيازمند توانائي و انگيزش است و موانع و گرفتاري هاي سازماني مثل آموزش ناكافي، روابط نا سالم و مديريت نادرست ؛ با عملكرد خوب تداخل پيدا مي‌كند

ارتباط عملكرد شغلي با متغيرهاي ديگر:

توانائي و عملكرد شغلي:

بيشتر تلاش هاي روانشناسان صنعتي و سازماني در امر گزينش كاركنان بر تعيين توانائي هاي لازم براي مشاغل معين و يافتن افرادي كه چنين توانائي هايي را دارا هستند متمركز است براي اين منظور در ابتدا روش هاي تحليل شغل كاركن محور (دانش، مهارتها، توانائي و ويژگي هاي ديگر شخصي) براي يك شغل مورد استفاده قرار مي‌گيرد وقتي كه روش ها مشخص مي‌شوند گام بعدي از روش هاي گزينش براي يافتن افرادي كه ويژگي هاي مناسب را دارا هستند استفاده مي‌شود . بيشتر طرحهاي گزينش براي ارزيابي توانائي ها شكل گرفته اند سرانجام علاوه بر آن ويژگي هايي كه كاركنان با خود مي آورند دانش و مهارت اضافي و مورد نياز از طريق آموزش انجام مي‌گيرد. اگر سازماني بخواهد نيروي كار برخوردار از توانائي هاي لازم براي عملكرد شغلي خوب داشته باشد بايد از هر سه مرحله تبعيت كند . به خوبي ثابت شده كه حيطه هاي متفاوتي از توانائي با عملكرد شغلي مرتبط هستند. همانطور كه مي‌توان انتظار داشت ماهيت شغل تعيين كننده حداكثر توانائي هاي لازم ويژه است(مهداد، 1385) .

به عنوان مثال، كانتنبرگ[6] و همكاران، نشان داده اند كه توانائي شناختي، عملكرد را در بيشتر مشاغل پيش بيني مي‌كند با وجود اين هرچه شغل نيازمند توانائي ذهني بالاتري باشد ارتباط بين توانائي شغلي و عملكرد شغلي قويتر مي‌شود به عبارت ديگر، توانائي براي مشاغلي كه نيازمند فعاليتهاي ذهني هستند (مانند مهندسي) مهمتر است تا مشاغل ساده(مانند دفتري اداري) (مهداد، 1385) .

كالدول و اورلي[7] نشان دادند كه هماهنگي توانائي هاي افراد با روشهاي مورد نياز براي يك شغل كه از طريق تحليل شغل به دست مي‌آيد ، استراتژي مفيدي براي افزايش عملكرد شغلي محسوب مي‌شود آنها همچنين نشان داده اند كه كاركناني كه از طريق تحليل شغل به دست مي‌آيد، استراتژي مفيدي براي افزايش عملكرد شغلي محسوب مي‌شود. آنها همچنين نشان داده اند كه كاركناني كه توانائي هايشان با مشاغلشان هماهنگند بيشتر خشنود هستند . اين نتايج با اين انديشه كه عملكرد شغلي ممكن است به خشنودي شغلي منجر شود هماهنگ است. كاركناني كه ويژگي هاي لازم را براي عملكرد مطلوب دارا هستند در شغل خود موفق مي‌شوند و در نتيجه خشنودتر مي‌شوند(مهداد، 1389) .

انگيزش و عملكرد شغلي:

انگيزش يك ويژگي فردي است، اما مي‌تواند هم از فرد شاغل و هم از شرايط محيطي نشأت بگيرد . تلاشهاي سازماني براي افزايش نيروي كار، بيشتر بر مداخله هاي محيطي استوار است تا گزينش فردي به طور نظري در ابتدا بايد انگيزش را در مقتضيات كار سنجيد و آنهائي را كه از بالاترين سطوح انگيزشي برخوردارند گزينش كرد با وجود اين روانشناسان صنعتي و سازماني بيشتر گزينش خودشان را بر اساس توانائي ها متمركز مي‌كنند تا انگيزش افراد براي افزايش انگيزش كاركنان بايد به ساختار شغل ، سيستمهاي تشويقي و طرح هاي تكنولوژي توجه ويژه داشت (مهداد، 1385) .

 

ويژگي هاي شخصيتي و عملكرد شغلي:

چندين ويژگي از ويژگي كاركنان با عملكرد شغلي ارتباط دارند و حتي ممكن است توانائي انجام شغل را نيز تحت تأثير قرار دهند در بيشتر مواقع تفكيك اثرهاي انگيزشي در عملكرد شغلي مشكل است به عنوان مثال، افراد با سطح توانائي بالا سطح بالايي از انگيزش را دارا هستند همزمان با اينكه توانائيهايشان به عملكرد خوب و تشويق منجر مي‌شود، انگيزش آنها براي عملكرد نيز بالا مي رود افراد با توانائي بالا ممكن است به دليل برخورداري از مهارت بالا، يا تلاش بيشتر و يا هر دو عملكرد بهتري داشته باشند. توانائي شناختي(استدلال رياضي و كلامي) عملكرد شغلي را در بسياري از مشاغل پيش بيني مي‌كند در اينجا «پنج ويژگي شخصيتي عمده» مورد بررسي قرار مي‌گيرند كه بسياري از محققان معتقدند كه اين ها ابعاد عمده شخصيت انسانها را تشكيل مي‌دهند (شكر كن و همكاران ، 1380) .

پنج ويژگي عمده و عملكرد شغلي:

بسياري از روانشناسان امروزه معتقدند كه شخصيت انسان به وسيله پنج حيطۀ به نام يعني : برونگرايي ، ثبات هيجاني ، توافق پذيري ، وظيفه شناسي و پذيرا بودن تجارب جديد تعيين مي‌شود . در جدول صفحه بعد هر كدام از اين حيطه ها به طور مختصر توصيف شده اند (شكركن و همكاران ؛ 1380) .

حيطه

توصيف

برونگرايي

حراف، خوداعمال، اجتماعي

ثبات پذير هيجاني

مضطرب، افسرده، غمگين، نگران

توافق پذيري

قابل انعطاف، اهمال همكاري، مؤدب

وظيفه شناسي

سخت كوش، داراي انگيزه موفقيت، مسئوليت پذير، قابل اتكاء

پذيرايي تجارب

باهوش، كنجكاو، اهل تخيل، داراي ذهن باز

 

دو فرا تحليل ، ارتباط بين هر كدام از اين پنج حيطه و عملكرد شغلي را خلاصه كرده‌اند . به طور كلي اين دو مطالعه نتيجه مي‌گيرند كه شخصيت با عملكرد شغلي در ارتباط است .


1 -Boyatzi

1 -job performance

2 -Spector

3 - Austin & Villaova

4 - Stewart

1 -Countenberg

2 -Caldwell & Orely

 

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

برچسب ها : مباني نظري مربوط به متغير عملكرد شغلي , مباني نظري مربوط به متغير عملكرد شغلي

دريافت مباني نظري و فصل دوم پايان نامه با موضوع جهت گيري زندگي

۲۷ بازديد

مباني نظري و فصل دوم پايان نامه با موضوع جهت گيري زندگي

 

برچسب ها : مباني نظري و فصل دوم پايان نامه با موضوع جهت گيري زندگي , مباني نظري و فصل دوم پايان نامه با موضوع جهت گيري زندگي , مباني نظري پژوهش , پيشينه پژوهش , فصل دوم پايان نامه

در 14 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع جهت گيري زندگي

 

2-1 جهت گيري زندگي

در اين بخش از اين فصل به بررسي دو بعد جهت گيري زندگي (خوش بيني و بدبيني) مي پردازيم.

2-1-1              خوش بيني  و بد بيني

آيا خوش بيني و بد بيني  دو قطب يك پيوستارند؟ اگر هستند، پس دليلي ندارد كه ارزيابي هاي جداگانه اياز اين دو سازه به عمل آوريم. پژوهش هاي اخير نشان مي دهد كه اين دو قطب هاي يك پيوستار نيستند (مارشال و همكاران، 1992). به نظر مي رسد بد بيني با حالت نورتيك (روان نژدي) و عاطفه منفي مرتبط است، در حالي كه خوش بيني با برون گرايي و عاطفه مثبت مرتبط است. به عبارت ديگر در حالي كه خوش بين ها تمايل دارند پذيراي تجارب يا محرك هاي جديد باشند، افراد بدبين تمايل دارند تعاملاتشان را با دنياي خارج هرچه مي توانند كاهش دهند(فرانكن،1939؛ ترجمه اسفند آباد و همكاران،1384).

2-1-2              مفهوم خوش بيني  

شي ير و كارور (1985) خوش بيني را  به اين صورت تعريف كرده اند: خوش بيني انتظاري تعميم يافته براي رخ دادن پيامدهاي خوب به هنگام برخورد با مشكلات مهم زندگي است. شي ير و كارور با استفاده از مقياس جهت گيري زندگي توانستند رابطه اي مثبت بين خوش بيني، سلامتي و بهبودي بعد از عمل جراحي پيدا كنند (شي ير و كارور، 1989). به طور كلي خوش بيني نشان دهنده نگرش مثبت يا پيش آمادگي است براي اينكه چيزهاي خوب رخ خواهند داد(فرانكن،1939؛ ترجمه اسفند آباد، محمودي و امامي پور،1384).

عموم مردم خوش بيني را به صورت در نظر گرفتن نيمه پر ليوان، يا ديدن لايه اي براق در هر پديده، يا عادت به انتظار پاياني خوش داشتن براي هر دررد سر واقعي، در نظر مي گيرند. زاويه «تفكر مثبت» از مثبت انديشي و خوش بيني ، بيانگر آن است كه خوش بيني مستلزم تكرار عبارت هايي تقويت كننده با خود است، مانند اينكه «من هر روز به انحاء مختلف دارم پيشرفت مي كنم» يا تجسم آنكه همه كارها با موفقيت انجام مي پذيرد. در تمامي اين موارد، تجليلاتي از خوش بيني و مثبت انديشي وجود دارد، اما با اين حال خوش بيني عميق تر از اينهاست(سليگمن، ترجمه داورپناه، 1388).

خوش بيني مولفه هاي شناختي، عاطفي، جسماني و رفتاري را در بر مي گيرد. براي خوش بين بودن لازم است به اين چهار مولفه همزمان توجه كرد (ميليگان[1]، 2003). ضمنا خوش بيني با سنجش و اندازه گيري عواطف و هيجان هاي فعلي پيش بيني مي شود. رويكرد هاي روان شناختي خوش بيني را يك ويژگي شناختي، يك هدف و يك انتظار قلمداد مي كنند. خوش بيني شناخت صرف نيست و بعد انگيزشي آن نيز بايد در نظر گرفته شود. برخي از افراد بي درنگ خود را خوش بين معرفي مي كنند، در حالي كه نمي توانند انتظارات همسو با اين ديدگاه خوش بينانه را بيان كنند. اين پديده مي تواند صرفا يك سبك ابزار خود باشد. علاوه بر اين، مي تواند حاكي از وجود ابعاد عاطفي و انگيزشي خوش بيني، بدون وجود ابعاد شناختي باشد (كار؛ ترجمه كلانتري، 1385).

 


[1] Milligan, M

 

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

برچسب ها : مباني نظري و فصل دوم پايان نامه با موضوع جهت گيري زندگي , مباني نظري و فصل دوم پايان نامه با موضوع جهت گيري زندگي , مباني نظري پژوهش , پيشينه پژوهش , فصل دوم پايان نامه

دريافت مباني نظري و پيشينه پژوهش راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان ( فصل دوم پايان نامه )

۲۰ بازديد

مباني نظري و پيشينه پژوهش راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان ( فصل دوم پايان نامه )

برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري پژوهش راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان , پيشينه پژوهش راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان , فصل دوم پايان نامه راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان

در 25 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان:

راهبرد­هاي شناختي تنظيم هيجان                      

     هيجان نقش مهمي در جنبه هاي مختلف زندگي نظير سازگاري با تغييرات زندگي و رويدادهاي تنيدگي زا ايفا مي­كند. اصولاً، هيجان را مي توان واكنش­هاي زيست­شناختي به موقعيت هايي دانست كه آن را يك فرصت مهم يا چالش برانگيز ارزيابي مي­كنيم و اين واكنش­هاي زيستي با پاسخي كه به آن رويدادهاي محيطي مي­دهيم، همراه مي­شوند (گرانفسكي و همكاران، 2001).

     هر چند هيجان­ها مبناي زيستي دارند، اما افراد قادرند بر شيوه­هايي كه اين هيجان­ها را ابراز مي­كنند، اثر بگذارند. اين توانايي كه نظم­جويي هيجان ناميده مي­شود، فرآيندهاي دروني و بيروني­­اي است كه مسئوليت كنترل، ارزيابي و تغيير واكنش­هاي عاطفي فرد را در مسير تحقق يافتن اهداف بر عهده دارد (تامپسون، 1994، به نقل از مشهدي، ميردورقي و حسني، 1390).

     بنابراين نظم­جويي هيجان، يك اصل اساسي در شروع، ارزيابي و سازماندهي رفتار سازگارانه و هم­چنين جلوگيري از هيجان­هاي منفي و رفتارهاي ناسازگارانه محسوب مي­شود (گرانفسكي و همكاران، 2001). 

اين سازه يك مفهوم پيچيده است كه طيف گسترده­اي از فرآيندهاي زيستي، اجتماعي، رفتاري و هم­چنين فرآيندهاي شناختي هشيار و ناهشيار را در بر مي­گيرد (گرانفسكي و همكاران، 2001). 

     به عبارت ديگر، واژه­ي نظم­جويي هيجان مشتمل بر راهبردهايي است كه باعث كاهش، حفظ و يا افزايش يك هيجان مي­شوند و به فرآيندهايي اشاره دارد كه بر هيجان­هاي كنوني فرد و چگونگي تجربه و ابراز آنها اثر مي­گذارد (جرمن، وان- در- ليندن، داكرمونت و زرماتن، 2006).

     از آنجايي كه نظم­جويي هيجان نقشي محوري در تحول بهنجار داشته و ضعف در آن، عاملي مهم در ايجاد اختلال­هاي رواني به شمار مي­رود، نظريه پردازان بر اين باورند، افرادي كه قادر به مديريت صحيح هيجاناتشان در برابر رويدادهاي روزمره نيستند، بيشتر نشانه هاي تشخيصي، اختلال هاي دروني سازي از قبيل افسردگي و اضطراب را نشان مي دهند (نولن- هاكسما، ويسكو، ليبوميرسكي، 2008).  بنابراين مي­توان گفت، نظم­دهي هيجان عاملي كليدي و تعيين كننده در بهزيستي رواني و كاركرد اثربخش است (گرانفسكي و همكاران، 2001).  كه در سازگاري با رويدادهاي تنيدگي­زاي زندگي نقش اساسي ايفا مي­كند (نولن- هاكسما و همكاران، 2008).      به طور اجمالي مي­توان اذعان نمود كه افراد از روش­هاي مختلفي جهت نظم­جويي هيجاناتشان استفاده مي­كنند و يكي از متداو­ل­ترين اين روش­ها استفاده از راهبردهاي شناختي است. راهبردهاي نظم­دهي شناختي هيجان، فرآيندهاي شناختي هستند كه افراد براي مديريت اطلاعات هيجان­آور و برانگيزاننده به كار مي­گيرند و بر جنبه شناختي مقابله تأكيد دارند؛ بنابراين، افكار و شناخت­ها در توانايي مديريت، نظم جويي و كنترل احساس­ها و هيجان­ها بعد از تجربه­ي يك رويداد تنيدگي­زا نقش بسيار مهمي دارند (گرانفسكي و همكاران، 2001). 

     سال­ها پژوهش به نقش مهم تنظيم هيجان در سازش با وقايع تنيدگي­زاي زندگي وضوح بخشيده است (گرنفسكي و همكاران، 2001).

     تنظيم هيجان دلالت دارد بر به كار گماشتن افكار و رفتارهايي كه در هيجان هاي آدمي تأثير مي­گذارند. هنگامي كه انسان­ها تنظيم هيجان را به كار مي­گيرند، چگونگي تجارب و تظاهر هيجان هاي خود را هم تحت اختيار مي گيرند. گمان مي­شود توانايي تنظيم هيجان خصيصه اي از خصوصيات هوش هيجاني است (بارون و پاركر، 2000، به نقل از امين­آبادي، دهقاني و خداپناهي، 1390).

     هرچند كه تعريف عملياتي مفهوم تنظيم هيجان دشوار است بسياري از محققين روانشناسي رشد سعي در مطالعة آن دارند. تحت سيطره درآوردن مفهوم تنظيم هيجان دشوار است، چرا كه تظاهرات و تجارب هيجاني نيز حقيقتا حل نشده­اند و هيجان ها در محور فهم مفهوم هيجان ها درجات متفاوتي دارند. بر اين اساس به تعريفي عملياتي از خود هيجان كه تلاش در وضوح بخشيدن به تعريف تنظيم هيجان دارد نياز داريم. هيجان چيست؟ هيجان ها از ديدي كاركردي تلاش هايي همگرا توسط فرد محسوب مي شوند، به منظور ابقاء، تغيير و يا خاتمه دادن به روابط ميان فرد و محيط تأثيرگذار، گروهي ادعا دارند تنظيم هيجان وابسته به دو سطح است: فرايند تنظيم هيجان و بازده آن (گراس، 1999).

     تنظيم هيجان اين گونه تعريف مي شود: تنظيم هيجان مبتني است بر فرايندهاي دروني و بيروني پاسخ دهي در برابر مهار و نظارت، ارزيابي و تعديل تعاملات هيجاني به خصوص خصايص زودگذر و تند آنها براي به تحقق رسيدن اهداف (تامپسون، 1994، به نقل از امين­آبادي، دهقاني و خداپناهي، 1390).

     تنظيم هيجان مي تواند آگاهانه يا ناآگاهانه، زودگذر يا دائمي و رفتاري و يا شناختي باشد، تنظيم هيجان رفتاري، نوعي از تنظيم هيجان است كه در رفتار آشكار فرد ديده مي­شود نسبت به تنظيم هيجان شناختي كه قابليت مشاهده ندارد و زودگذر است (گراس، 1999).

     تنظيم هيجان موفق همراه با دستاوردهاي مثبت مي­باشد، دستاوردهايي چون رشد صلاحيت­هاي اجتماعي (آيزنيرگ، 2000)، و در مقابل، هيجان تنظيم نشده با اشكال برجسته آسيب­هاي رواني همراه است، مثلاً گفته شده است كه عدم تنظيم هيجان مي تواند منادي رفتارهاي مشكل­آفريني هم­چون خشونت باشد (ديلون، ريچي، جانسون و لا- بار، 2007). پژوهش­ها نشان داده­اند كه طبقه­ي قدرتمندي از تنظيم هيجان شامل راه­هاي شناختي اداره­ي اطلاعات هيجاني تحريك كننده است (آكنر و گراس، 2005).

     تنظيم هيجان همراه هميشگي آدمي است كه به مديريت يا تنظيم عواطف و هيجان ها كمك مي­كند؛ به انسان توان سازگاري بيشتر به خصوص بعد از تجارب هيجاني منفي را مي­دهد (موريس، سيلك، استينبرگ، كايور و رابينسون 2007). در بيشتر مطالعات تنظيم هيجان همسان با مقابله­ي شناختي فرض مي­شود و در كل به راه­هاي شناختي مديريت عواطف با استفاده از اطلاعات برانگيخته­ي هيجاني گفته مي­شود. فرآيندهاي شناختي مي­توانند به ما كمك كنند تا بتوانيم مديريت يا تنظيم هيجان­ها و يا عواطف را بر عهده بگيريم تا از اين طريق بر مهار هيجان­ها بعد از وقايع اضطراب­آور و تنيدگي­زا توانا باشيم (گرنفسكي و كراجي و اسپينهاون، 2002).

 


 

 

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري پژوهش راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان , پيشينه پژوهش راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان , فصل دوم پايان نامه راهبردهاي شناختي تنظيم هيجان

دريافت مباني نظري و پيشينه پژوهش درباره كيفيت زندگي ( فصل دوم پايان نامه )

۲۲ بازديد

مباني نظري و پيشينه پژوهش درباره كيفيت زندگي ( فصل دوم پايان نامه )

 

برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش درباره كيفيت زندگي ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري و پيشينه پژوهش درباره كيفيت زندگي ( فصل دوم پايان نامه ) , , مباني نظري پژوهش درباره كيفيت زندگي , پيشينه پژوهش درباره كيفيت زندگي , فصل دوم پايان نامه درباره كيفيت زندگي

خريد

در 16 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع كيفيت زندگي:

 

2-1.      كيفيت زندگي

2-4-1.   كليات كيفيت زندگي

ظهور انقلاب صنعتي و گسترش روز افزون فرايند تفكيك و تمايز اجتماعي در جوامع بشري، ضرورت سازماندهي و چرخش در فرايند توسعه را از حيث نظري و عملي به همراه داشت به گونه اي كه رويكردهاي مختلفي در باب چگونگي و كم و كيف توسعه مطرح شدند. در آغاز وجه غالب اين رويكردها تمركز بر رشد اقتصادي بود و از منظر رفاه و بهزيستي اجتماعي، گزاره ثروت بيشتر به خوشبختي بيشتر افراد مي انجامد، اصلي پذيرفته شده تلقي مي گرديد. ليكن از اواسط دهه 1960 ميلادي، با بروز و ظهور پيامدهاي منفي حاصل از رشد از سويي و برجسته شدن دغدغه هاي جديد از سوي ديگر، جايگاه رشد اقتصادي به عنوان هدف اصلي توسعه مورد پرسش و ترديد قرار گرفت و تلاش هايي انجام شد تا رشد اقتصادي و سياست هاي مربوط به آن به عنوان هدف بلكه به عنوان يكي از ابزار هاي دستيابي به اهداف توسعه در نظر گرفته شود. در اوايل دهه 1990 مولفه هاي مربوط به توسعه ي اجتماعي نظير سرمايه اجتماعي، همبستگي اجتماعي و ... نيز به ادبيات توسعه راه يافت و به تعبيري در سلسله مراتب اهداف توسعه تغييراتي حاصل گرديد و با تاكيد سازمان ملل، بهزيستي اجتماعي و كيفيت زندگي در راس هدف قرار گرفت كه كاهش فقر و تخريب محيط زيست، افزايش بهداشت و طول عمر و به طور كلي ارتقا كيفيت زندگي را به همراه دارد (غفاري، كريمي و نوذري، 1391).

مفهوم كيفيت زندگي ابتدا به حوزه هاي بهداشتي و بيماري هاي رواني محدود مي شد، اما در طي دو دهه گذشته، اين مفهوم از زمينه هاي بهداشتي، زيست محيطي و روانشناختي صرف به مفهومي چند بعدي ارتقا يافته (عنبري، 1389) و مورد توجه تعداد زيادي از حوزه هاي مطالعاتي قرار گرفته است. از اين رو ست كه براساس پايگاه داده ها موسسه اطلاعات علمي، از 1982 تا 2005 بيش از 55 هزار تحقيق در مورد كيفيت زندگي صورت گرفته است (رضواني و منصوريان، 1387).

امروزه كيفيت زندگي را به عنوان عنصري كليدي در سياست گذاري و بررسي سياست هاي حوزه عمومي مورد بحث قرار داده و از آن به عنوان شاخص توسعه نام مي برند. اين سازه بعد از طرح اوليه در دهه 1930 تاكنون تحولات بسياري يافته و براي اندازه گيري ميزان پيشرفت و ترقي جوامع از آن استفاده روز افزوني مي شود. از اواخر دهه 1970 علاقه به مفهوم كيفيت زندگي به شكل معناداري افزايش يافت. از اين تاريخ به بعد بحث هاي كيفيت زندگي بيشتر در سه حوزه پزشكي، روان شناسي و علوم اجتماعي متمركز شد. در واقع از دهه 1930 تا به امروز بر تعداد حوزه هاي مطالعه اين سازه افزوده شده است. اين امر موجب ايجاد ادبيات گسترده اي براي شاخص توسعه شده است. هرچه تعداد مطالعات در اين حوزه بيشتر باشد تدوين شاخص هاي توسعه با دقت بيشتري انجام مي گيرد(رضواني و منصوريان، 1387).

از سوي ديگر توجه به كيفيت زندگي از ديدگاه اجتماعي باعث تغييرات گسترده اي در نوع مطالعات اين سازه شده و ابعاد جديدي را بر اين مفهوم افزوده است كه باعث كاربرد بيشتر و گسترده تر سازه كيفيت زندگي در كشوري مانند ايران به لحاظ مطالعاتي و سياست گذاري از دو بعد دروني و بيروني ضرورت و اهميت دارد. از بعد دروني، ضرورت كاربرد اين مفهوم را مي توان در مواردي چون ارزيابي اثرات سياست هاي اجتماعي، ارزيابي تصميم گيري هاي صورت گرفته در سطح خرد و كلان، بهبود خدمات رساني، ترغيب مشاركت عمومي، اعتلاي حقوق انساني، توزيع برابر منابع و مانند اينها جست و جو كرد. ابعاد بيروني ضرورت توجه به سازه كيفيت زندگي در كشور با روند رو به رشد جهاني شدن شدت بيشتري مي يابد. در عصر جهاني شدن، مناطق مختلف در جذب سرمايه هايي كه مرز هاي ملي را به رسميت نمي شناسند با همديگر رقابت مي كنند. از طريق ارتقاي كيفيت زندگي است كه بسياري از افراد و سرمايه ها تمايل مي يابند تا در آن منطقه به سكونتف كار و سرمايه گذاري بپردازند. از اين رو مي توان ادعا كرد كه در وضعيت كنوني دستيابي به توسعه از هر بعد آن بدون توجه به سازه كيفيت زندگي امكان پذير نمي باشد. با توجه به اين ضرورت در سال هاي اخير مطالعات سازه كيفيت زندگي در ايران از ابعاد مختلفي دچار تغيير شده است. بررسي اين تغييرات مي تواند نشان دهنده ميزان توجه به اين سازه در مطالعات داخلي و درك جايگاه كيفيت زندگي در مطالعات توسعه باشد (رضواني و منصوريان، 1387).

2-4-2.   تاريخچه كيفيت زندگي

كيفيت زندگي مفهوم جديدي نيست. اين مفهوم سابقه در فلسفه يونان دارد و ارسطو در بحث از شادكامي بدان اشاره كرده است. همچنين در دوران جديد فيلسوفاني چون كيرگه گارد، ژان پل سارتر  و ديگران به آن توجه داشته اند (غفاري و اميدي، 1388).

با اين وجود كسي كه براي اولين بار به مفهوم كيفيت زندگي به صورت مستقيم اشاره كرد پيگو بود. پيگو  عبارت كيفيت زندگي را اولين بار در سال 1920 در كتاب «اقتصاد و رفاه» مورد استفاده قرار داد. در اين كتاب، پيگو درباره حمايت دولت از قشر هاي كم در آمد جامعه و تاثير اين حمايت بر آنها و همچنين بودجه ملي بحث مي كند. آن زمان نظريه او شكست خورد و تا بعد از جنگ جهاني دوم به فراموشي سپرده شد.. بعد  از جنگ جهاني دوم دو حادثه  مهم رخ داد. اولي مربوط به سازمان بهداشت جهاني بود. در اين زمان سازمان بهداشت جهاني تعريف گسترده اي از سلامت ارائه كرد كه در اين تعريف سلامت شامل سلامت فيزيكي، رواني و اجتماعي مي شد. اين اقدام سازمان بهداشت جهاني منجر به مذاكرات زيادي در مورد سلامت و چگونگي اندازه گيري ان شد. دومين رخ داد مهم بعد از جنگ جهاني دوم كه زمينه توجهات ويژه به كيفيت زندگي را فراهم آورد بحث بي عدالتي هاي وسيع در جوامع غربي بود. همين مساله باعث يك سري فعاليت هاي اجتماعي و ابتكارات سياسي از دهه 1960 به بعد شد. به اعتقاد فيشر  و شوسلر  عبارت كيفيت زندگي به صورت خاص اولين بار در سال 1960 در گزارش كميسيون رياست جمهوري درباره اهداف ملي آمريكا مطرح شد (وود ، 1999).

 

 

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش درباره كيفيت زندگي ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري و پيشينه پژوهش درباره كيفيت زندگي ( فصل دوم پايان نامه ) , , مباني نظري پژوهش درباره كيفيت زندگي , پيشينه پژوهش درباره كيفيت زندگي , فصل دوم پايان نامه درباره كيفيت زندگي

مباني نظري و نمونه پايان نامه روانشناسي درباره شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي MBCT

۲۰ بازديد

مباني نظري و نمونه پايان نامه روانشناسي درباره شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي MBCT

 

 

برچسب ها : مباني نظري و نمونه پايان نامه روانشناسي درباره شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي MBCT , مباني نظري و نمونه پايان نامه روانشناسي درباره شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي MBCT

خريد

در 32  صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي MBCT

بارزترين و رايج ترين شيوه مراقبه در CBT به طور كلي «آموزش ذهن آگاهي» ناميده مي شود. پژوهشگران به صورت تجربي نشان داده اند كه آموزش ذهن آگاهي، در ياري دادن بيماران جهت مقابله با هيجان هاي دشوار، كارآمد است. به همين دليل درمانگراني كه در جستجوي گسترش دامنه CBT جهت بهبود تنظيم هيجان هستند، علاقه خاصي به آموزش ذهن آگاهي دارند. هدف آموزش ذهن آگاهب، عبارت است از تشويق بيماران به تجربه كردن هيجان ها با سعه صدر، در همان لحظه، و بدون واكنش پذيري شديد رفتاري. امروز آموزش ذهن آگاهي به عنوان يكي از ويژگي هاي اصلي مقابله با تنظيم هيجان و تحمل عواطف، به طور فزاينده اي در رويكردهاي برجسته رفتاري و شناختي مانند ACT (هيز و همكاران، 1999)؛ شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي يا همان MBCT (سگال، ويليامز، و تيزدل، 2002) مورد استفاده قرار مي گيرد(لي هي، تيرچ، ناپوليتانو، 2007؛ ترجمه منصوري راد، 1393).

ذهن آگاهي به معني توجه كردن به زمان حال به شيوه اي خاص، هدف مند و خالي از قضاوت است (كابات زين[1]، 1990). ذهن آگاهي يعني بودن در لحظه با هر آنچه اكنون هست، بدون قضاوت و بدون اظهار نظر درباره آنچه اتفاق مي افتد؛ يعني تجربه واقعيت محض بدون توضيح (سگال و همكاران، 2002). اين فرآيند شامل ايجاد روش خاصي از بذل توجه به تجربيات ما است كه كم و بيش با روش متداول و روزمره بذل توجه ما به زندگي خود تفاوت دارد. ذهن آگاهي، بيانگر نوعي مشاهده متمركز، انعطاف پذير، و لحظه به لحظه آشكار شدن جريان افكار، احساسات، و حس هاي جسماني است كه خود را در حيطه هوشياري ما عرضه مي كند. از ديدگاه فرد ناظر آگاه و بردبار، ما افكار را به صورت افكار، هيجان ها را به صورت هيجان، حس هاي جسماني را به صورت حس هاي جسماني تجربه مي كنيم. در ذهن آگاهي از ما خواسته مي شود تا اولاً قضاوت خود درباره اين تجربيات را به حالت تعليق در آوريم، و ثانياً آگاهي خود را براي چندمين بار با جديت و در عين حال به آرامي، به جريان رويدادهايي معطوف داريم كه در حيطه هوشياري ما قرار دارند (لي هي و همكاران، 2007؛ ترجمه منصوري راد، 1393).

2-4-1.           تكنيك هاي ذهن آگاهي

2-4-2-1.  مواجهه

اولين مطالعه اي كه اثرات كاهش استرس مبتني بر ذهن آگاهي (MBSR)( كبات زين، 1982) را مورد توصيف قرار داد، كاربرد آن در درمان بيماران مبتلا به درد مزمن بود. MBSR تا حدي مبتني بر تمرينات سنتي مراقبه است، و غالبا شامل دوره هاي وسيع نشستن بدون حركت مي باشد. اگر چه يك وضعيت نسبتا آرامش يافته اي ايجاد مي شود، اما عدم تحرك طولاني مي تواند منجر به ايجاد درد در عضلات و مفاصل شود. در دستور العمل هايي كه به مراجعان در مراقبه داده مي شود، تاكيد مي گردد كه وضعيت خود را براي رهايي از درد تغيير ندهند، بلكه در عوض مستقيماً توجه دقيقي بر حس هاي درد داشته باشند  و با نگرش هاي بدون قضاوت به اين حس ها توجه كنند؛ همچنين شناخت ها، هيجانات و كنش هايي كه غالباً با حس هاي درد همراه هستند را مورد توجه دقيق و پذيرش قرار دهند. اعتقاد بر اين است كه توانايي مشاهده بدون قضاوت، حس هاي درد و پريشاني همراه با درد را كاهش مي دهد(اميدي و محمد خاني، 1387).

2-4-2-2.  تغيير شناختي

مولفين متعددي مطرح ساخته اند كه تمرينات حضور ذهن مي تواند باعث ايجاد تغييراتي در الگوهاي فكري، يا نگرش هاي فرد در مورد افكارش شود. براي مثال، كبات- زين (1990و1982) توصيه مي كند كه مشاهده بدون قضاوت درد و افكار مرتبط با اضطراب ممكن است منجر به فهم و درك اين نكته گردد كه اينها «فقط افكارند» و نمايانگر حقيقت يا واقعيت نيستند، و لزوماً نبايد باعث فرار يا رفتار اجتنابي شوند(اميدي و محمد خاني، 1387). ليهان (1993) نيز خاطر نشان مي سازد كه مشاهده افكار و احساسات و به كار گرفتن برچسب هاي توصيفي براي آنها، اين درك و فهم را به وجود مي آورد كه آنها هميشه نمايانگر صحيحي از واقعيت نيستند. براي مثال احساس ترس به اين معني نيست كه خطر قريب الوقوع وجود دارد، و تفكر «من مقصرم» لزوماً واقعي نيست. كريستلر و هالت (1990، 1999)، در مطالعه اي با استفاده از تكنيك هاي MBSR در مورد بيماران مبتلا به پورخوري مرضي، نظريه هيترتون و بوميستر (1991) در خصوص اين دسته از بيماران در نظر گرفتند، در اين نظريه پرخوري به عنوان فرار از آگاهي از خود مطرح شده و آموزش حضور ذهن مي تواند منجر به پذيرش بدون داوري شرايط ناخوشايندي گردد كه باعث مي شود اين بيماران از آن فرار مي كنند(ويليامز و سگال، 2002؛ ترجمه محمد خاني و همكاران، 1385).

تيزدل (1999) و تيزدل و همكاران (1995) در بحث خود از MBCT ادعا نمودند كه آموزش ذهن اگاهي باعث عدم محوريت ذهن فرد نسبت به الگوهاي فكري تكراري و هم چنين كاهش نشخوار فكري مي گردد. اين نوع تفكر خاص بيماران افسرده است (نولن-هكسما، 1991). يعني مهارت ذهن آگاهي، بيماراني را كه سابقه افسردگي دارند، متوجه افكار افسردگي زاي خود مي سازد، و مجدداً افكار انها را به ساير جنبه هاي زمان حال، نظير تنفس، راه رفتن همراه ذهن آگاهي يا صداهاي محيطي، معطوف مي سازد و از اين طريق باعث كاهش نشخوار فكري مي گردد. تيزدل اين پديده را «بينش فراشناختي» مي نامد. تيزدل و همكاران (1995) هم چنين متذكر مي شوند كه مزيت عملي مهارت هاي ذهن آگاهي در ترغيب تغييرات شناختي اين است كه هميشه تمرينات حتي در دوره هاي بهبودي قابليت انجام دارند. دوره هايي كه افكار افسردگي زا ممكن است به ندرت رخ دهند كمتر مي توان از تكنيك هاي سنتي شناخت درماني نظير چالش با افكار و تحريفات شناختي استفاده نمود.به عبارتي، ديدگاه مبتني بر ذهن آگاهي در مورد كليه افكار فرد مي تواند كاربرد داشته باشد(ويليامز و سگال، 2002؛ ترجمه محمد خاني و همكاران، 1385).

2-4-2-3.  اداره- خود

مولفين متعددي اظهار داشته اند كه مشاهده –خود بهبود يافته ناشي از آموزش ذهن اگاهي مي تواند استفاده از مهارت هاي مقابله اي را ارتقا بخشد. براي مثال كبات-زين (1982) مطرح مي سازد كه اگاهي فزون يافته از حس اي درد و پاسخ هاي استرس، افراد را قادر مي سازد كه در انواع پاسخ هاي مقابله اي درگير شوند.

كريستلر و هالت (1999) ادعا مي كنند كه توسعه مهارت هاي مشاهده – خود در طي آموزش هاي ذهن اگاهي باعث بهبود شناخت سرنخ هاي سيري در پرخورها مي گردد، به همين ترتيب توانايي مشاهده كشش هاي مربوط به پرخوري را افزايش مي دهد. مارلات (1994) اثرات مشابهي را در معتادان رو به بهبود بيان مي كند. تيزدل و همكاران (1995) خاطر نشان ساختند كه آموزش حضور ذهن باعث آگاهي از كليه رويداد هاي هيجاني و شناختي آم گونه كه رخ مي دهند، مي گردند، به ويژه در كساني كه ممكن است نشانه هاي اوليه عود افسردگي را تجربه كنند. از اين رو، اموزش ذهن آگاهي مي تواند بازشناسي اوليه نشانه هاي يك مشكل را ارتقاء بخشد و كاربرد اين مهارت ها به احتمال بسيار در پيشگيري از مشكل مي تواند موثر باشد(ويليامز و سگال، 2002؛ ترجمه محمد خاني و همكاران، 1385).

 


[1] Kabat – zinn, J

 

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

برچسب ها : مباني نظري و نمونه پايان نامه روانشناسي درباره شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي MBCT , مباني نظري و نمونه پايان نامه روانشناسي درباره شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي MBCT

فايل مباني نظري و پيشينه پژوهش درمان مبتني بر پذيرش و تعهد ( فصل دوم پايان نامه )

۳۶ بازديد

مباني نظري و پيشينه پژوهش درمان مبتني بر پذيرش و تعهد ( فصل دوم پايان نامه )


برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش درمان مبتني بر پذيرش و تعهد ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري و پيشينه پژوهش درمان مبتني بر پذيرش و تعهد ( فصل دوم پايان نامه ) , پيشينه پژوهش درمان مبتني بر پذيرش و تعهد , مباني نظري درمان مبتني بر پذيرش و تعهد , فصل دوم پايان نامه مبتني بر پذيرش و تعهد

خريد

در 26 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع درمان مبتني بر پذيرش و تعهد:

 

2-1.      درمان مبتني بر پذيرش و تعهد

درمان مبتني بر پذيرش و تعهد (ACT) توسط هيز در اواخر دهه 1980 از رويكرد هاي رفتارگرايي به درمان پديد آمد(لارمر ، ويترو ويسكي  و لويس درايور ، 2014). درمان رفتاري در سه گروه يا سه نسل مفهوم سازي شده بود كه شامل: رفتار درماني؛ رفتار درماني شناختي (CBT)  و " نسل سوم " و يا "موج سوم" رفتار درماني (هريس، 2006، هيز، 2005). در دمان هاي موج سوم تلاش مي شود بجاي تغيير شناخت ها، ارتباط روان شناختي فرد با افكار و احساساتش افزايش يابد (روديتي  و روبين سون ، 2011).

ACT ريشه در رفتار گرايي دارد اما بوسيله فرايندهاي شناختي مورد تجزيه و تحليل قرار مي گيرد (هيز، لوين ، پلمب-ويلارديج ، ويلاتي  و پيستورول ،2013). اين درمان با ادغام مداخلات پذيرش و ذهن آگاهي در راهبردهاي تعهد و تغيير، به درمانجويان براي دستيابي به زندگي پرنشاط، هدفمند، و بامعنا كمك مي كند. برخلاف رويكردهاي كلاسيك رفتار درماني شناختي، هدف ACT تغيير شكل يا فراواني افكار و احساسات آزار دهنده نيست؛ بلكه هدف اصلي آن تقويت انعطاف پذيري روان شناختي است. مراد از انعطاف پذيري روان شناختي توانايي تماس با لحظه لحظه هاي زندگي و تغيير يا تثبيت رفتار است، رفتاري كه به مقتضات موقعيت، همسو با ارزش هاي فرد مي باشد. به بياني ديگر، به افراد ياري مي رساند تا حتي با وجود افكار، هيجانات، و احساسات ناخوشايند، زندگي پاداش بخش تري داشته باشند (فلكسمن، بلك و باند، 1970؛ ترجمه ميرزايي و نونهال ، 1393).

ACT چندين ويژگي مجزا و مشخص دارد. از برجسته ترين اين ويژگي ها ارتباط كامل با يك نظريه و پژوهش درباره ماهيت زبان و شناخت انسان (معرف «نظريه چارچوب ارتباطي » يا RFT) است. اين پيوند با قواعد رفتاري بنيادي، به ايجاد مدلي منحصر به فرد و تجربي از عملكرد انسان منجر شده است. مدل مزبور متشكل از شش فرايند درماني است؛ فرايندهايي كه ارتباط تنگاتنگي با يكديگر دارند: گسلش شناختي، ،پذيرش ، تماس با لحظه اكنون ، خويشتن مشاهده‌گر ، ارزش‌ها، اقدام متعهدانه (فلكسمن و همكاران، 1970؛ ترجمه ميرزايي و نونهال ، 1393).

در اين درمان ابتدا سعي مي شود پذيرش رواني  فرد در مورد تجارب ذهني (افكار، احساسات و ...) افزايش يابد و متقابلا اعمال كنترلي ناموثر كاهش يابد. به بيمار آموخته مي شود كه هر گونه عملي جهت اجتناب يا كنترل اين تجارب ذهني ناخواسته بي اثر است يا اثر معكوس دارد و موجب تشديد آنها مي شود و بايد اين تجارب را  بدون هيچ گونه واكنش دروني يا بيروني جهت حذف آنها، به طور كامل پذيرفت. در قدم دوم بر آگاهي رواني  فرد در لحظه حال افزوده مي شود؛ يعني فرد از تمام حالات رواني، افكار و رفتار خود در لحظه حال آگاهي مي يابد. در مرحله سوم به فرد آموخته مي شود كه خود را از اين تجارب ذهني جدا سازد (جداسازي شناختي) به نحوي كه بتواند مستقل از اين تجارب عمل كند. چهارم، تلاش براي كاهش تمركز مفرط بر خود تجسمي  يا داستان شخصي (مانند قرباني بودن) كه فرد براي خود در ذهنش ساخته است. پنجم، كمك به فرد تا اينكه ارزش هاي شخصي اصلي خود را بشناسد و به طور واضح مشخص سازد و آن ها را به اهداف رفتاري خاص تبديل كند (روشن سازي ارزش ها). در نهايت، ايجاد انگيزه جهت عمل متعهدانه ؛ يعني فعاليت معطوف به اهداف و ارزش هاي مشخص شده به همراه پذيرش تجارب ذهني. اين تجارب ذهني مي تواند افكار افسرده كننده، وسواسي، افكار مرتبط به حوادث، هراس ها و يا اضطراب هاي اجتماعي و ... باشند(پور فرج عمران، 1390)

 

 

 

 

 

خريد

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

برچسب ها : مباني نظري و پيشينه پژوهش درمان مبتني بر پذيرش و تعهد ( فصل دوم پايان نامه ) , مباني نظري و پيشينه پژوهش درمان مبتني بر پذيرش و تعهد ( فصل دوم پايان نامه ) , پيشينه پژوهش درمان مبتني بر پذيرش و تعهد , مباني نظري درمان مبتني بر پذيرش و تعهد , فصل دوم پايان نامه مبتني بر پذيرش و تعهد

ترجمه مقاله انتزاع ها ، معماري، مكانيزم ها، و ميان افزاري براي كنترل شبكه اي

۲۳ بازديد
دسته: پژوهش
فرمت فايل: doc
حجم فايل: 847 كيلوبايت
تعداد صفحات فايل: 24

ترجمه مقاله انتزاع ها ، معماري، مكانيزم ها، و ميان افزاري براي كنترل شبكه اي

درباره اين فايل انتقادي داريد؟

راه هاي تماس با ما:

تماس با ما

شماره تماس : 09010318948

 

 

خريد

ترجمه مقاله انتزاع ها ، معماري، مكانيزم ها، و ميان افزاري براي كنترل شبكه اي

( + به همراه متن اصلي انگليسي مقاله )

تجريد­ها، معماري، مكانيزم­ها، و يك ميان­افزار براي كنترل شبكه­اي

چكيده–بر روي مكانيزمي كه نصفبخش مكانيزم-سياست براي سيستم­هاي كنترل شبكه­اي است تمركز مي­كنيم، و به موضوع شناخت تجريد­ها و معماري مناسب به منظور تسهيل ساخت و به كارگيري آن­ها مي­پردازيم. تجريد"نگهداريمجازي" و تحقق آن با زيرساخت­هاي ميان­افزاري را ارائه مي­دهيم. كاربردهاي كنترلي بايستي بصورت مجموعه­اي از اجزاي نرم­افزاري كه از طريق ميان­افزارها با هم در ارتباط هستند و اتِرافزار ناميده مي­شوند ساخته شوند. ميان­افزاربا يكجا قرار دادن اجزاي برنامه در "پوسته­ها"به كار بر روي پيچيدگي­هاي عملياتي شبكه، مانند آدرس­دهي، راه اندازي، پيكربندي و رابط­ها مي­پردازد كه تعامل اجزابا بقيه سيستمرا ميسر مي­سازد. ميان­افزار همچنين مكانيزم­هايي را فراهم مي­كند تا اثرات تأخير نامشخص و تلفات بسته در كانال­هاي بي­سيم، خرابي اجزا، و ساعت­هاي توزيعي را بهبود دهد. اين كار از طريق خارج كردن حالت اجزا، با المان­هاي اوليه براي گرفتن و استفاده مجدد از آن براي شروع مجدد، ارتقا و جابجايي جزء از طريق خدماتيهمانند همزمان­سازي ساعتانجام مي­شود. پيشتر، استفاده همراه از استقلال زماني براي قابليت اطمينان را ارائه مي­دهيم و پياده­سازي و همچنين برخي از نتايج آزمايشگاهي بر روي يك بستر آزمايشي كنترل ترافيك را توضيح مي­دهيم.

كلمات كليدي–تجريد­ها، معماري، مكانيزم­ها، ميان­افزار،كنترل شبكه­اي، سيستم­هاي كنترل تعبيه شده شبكه،كنترل نسل سوم.

1490 IEEE TRANSACTIONS ON AUTOMATIC CONTROL, VOL. 54, NO. 7
Abstractions, Architecture, Mechanisms, and a Middleware for Networked Control
Scott Graham, Girish Baliga, and P. R. Kumar
Abstract—We focus on the mechanism half of the policy-mechanism divide for networked control systems, and address the issue of what are the appropriate abstractions and architecture to facilitate their development and deployment. We propose an abstraction of “virtual collocation” and its realization by the software infrastructure of middleware. Control applications are to be developed as a collection of software components that communicate with each other through the middleware, called Etherware. The middleware handles the complexities of network operation, such as addressing, start-up, configuration and interfaces, by encapsulating application components in “Shells” which mediate component interactions with the rest of the system. The middleware also provides mechanisms to alleviate the effects of uncertain delays and packet losses over wireless channels, component failures, and distributed clocks. This is done through externalization of component state, with primitives to capture and reuse it for component restarts, upgrades, and migration, and through services such as clock synchronization. We further propose an accompanying use of local temporal autonomy for reliability, and describe the implementation as well as some experimental results over a traffic control testbed.

Index Terms—Abstractions, architecture, mechanisms, middleware, networked control, networked embedded control systems, third generation control.

  1. 1.       مقدمه

الف) چشم­انداز تاريخي

عصر دوم سيستم­هاي كنترل ديجيتاليكه در سال­هاي 1960 آغاز شد، براساس تكنولوژي كامپيوترهاي ديجيتالي بود. ايندوره نيز نياز بهنظريه­هاي جديدي براي استفاده از قابليت­هاي محاسبه ديجيتالي را بوجود آورد، كه توسط تحقيق كالمن، پونترياگين و ديگران در مورد طراحي مبتني بر فضاي حالت پاسخ داده شد.


Abstraction

Policy-mechanism divide

Virtual collocation

Etherware

كلمات كليدي–تجريد­ها، معماري، مكانيزم­ها، ميان­افزار،كنترل شبكه­اي، سيستم­هاي كنترل تعبيه شده شبكه،كنترل نسل سوم.

 

خريد

برچسب ها : ترجمه مقاله انتزاع ها ، معماري، مكانيزم ها، و ميان افزاري براي كنترل شبكه اي , ترجمه مقاله انتزاع ها ، معماري، مكانيزم ها، و ميان افزاري براي كنترل شبكه اي